جدول جو
جدول جو

معنی سنگ سماق - جستجوی لغت در جدول جو

سنگ سماق
(سَ گِ سُ)
گونه ای از سنگ های آذرین که دارای بلورهای بزرگ و کوچک از کوارتز و پیروکسن و آمفیبول و میکا میباشد. سنگی است سخت و متمایل بصورتی یا سبز است (رنگش بسته بعناصر متشکله اش متغیّر است) ، و چون استقامت و سختی و خشونت جالب توجه دارد در پی ابنیه و ستونهای سنگی عمارات و همچنین ساختن سنگ آسیا بکار میرود. سنگ سماک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
سنگ سماق
سنگ سماک
تصویری از سنگ سماق
تصویر سنگ سماق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ سماک
تصویر سنگ سماک
سنگ سماق، سنگی سخت که خوب صیقل می گیرد و به رنگ های سرخ، سبز، قهوه ای یا خاکستری در می آید و برای ساختن ستون های سنگی و مجسمه و اشیای دیگر به کار می رود، گاه در آن ریزه های کوارتز و فلدسپات نیز دیده می شود، پرفیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ سا
تصویر سنگ سا
چیزی که با آن سنگ را می ساییدند، سنگ تراش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ ساو
تصویر سنگ ساو
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سامیز، مسنّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ چخماق
تصویر سنگ چخماق
نوعی سنگ سخت به رنگ سیاه یا قهوه ای که از اصطکاک آن با آهن جرقه تولید می شود و پیش از اختراع کبریت به وسیلۀ آن آتش می افروختند، سنگ آتش زنه، سنگ آتش
فرهنگ فارسی عمید
(سَ سُ)
که سم او از زفتی و سختی چون سنگ باشد:
پس پای او شد که بنددش دم
خروشان شد آن بارۀ سنگ سم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ دَ مِ)
مراد از محک است. (غیاث) (آنندراج). سنگ امتحان. (مجموعۀ مترادفات ص 340) :
آن زر رومی که به سنگ دمشق
راست برآید بترازوی عشق.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان جرگلان بخش مانۀ شهرستان بجنورد. دارای 138 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ / دِ)
سنگ ساینده:
گهی جانور بد رونده ز جای
بسینه زمین در بتن سنگسای.
اسدی.
زهر بقعه شدندی سنگ سایان
بماندندی در او انگشت خایان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ چَ)
آتش زنه. (فرهنگستان). ابوالنار (سنگ بالایی) ام النار (سنگ پائینی). زیرباخ. ابوزلزله. ابوزیاد. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ چَ)
حجرالنار. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به سنگ چخماق شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ حَ)
سنگی است که در دیگ حمام بهم میرسد چون در ابتدا بسرطان که علتی است مهلک ضماد کنند نافع باشد، و علاج سرطان رحم به این است و به عربی حجرالحمام گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ سُ)
سنگی که سفال از آن سازند. (آنندراج) :
زآن لعل آبدار که می میچکد از او
سنگ سفال میکدۀ ما مکیدنی است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 231 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
حجرالاسود. (شرفنامۀ منیری) :
بشب چون مردمک را جلوه گاه است
که در کعبه محک سنگ سیاه است.
حکیم زلالی (از آنندراج).
رجوع به حجرالاسود شود
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ سُ)
رجوع به سنگ سماق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگ تمام
تصویر سنگ تمام
با آیین شکوهمندانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ چقماق
تصویر سنگ چقماق
سنگ آتشزنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ حمام
تصویر سنگ حمام
گرمابسنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ دمشق
تصویر سنگ دمشق
سنگ زر زرسنجه
فرهنگ لغت هوشیار
تعبیه ی سنگ در مرز فاصل دو زمین که تعیین کننده ی سامان دو
فرهنگ گویش مازندرانی